داستان از این قرار است: چهار دوست که دوران بازنشستگیشان را میگذرانند و در یک دهکده آرام و خلوت زندگی میکند، هر پنجشنبه صبح دور هم جمع میشوند تا درباره پروندههای جنایی که حل نشده باقی ماندهاند، تبادل نظر کنند. اسم قرارشان هم باشگاه قتل پنجشنبه است.
این گروه از الیزابت که قبلا یک مامور مخفی بوده، جویس که پرستار بوده، ابراهیم که روانپزشک بوده و ران رئیس بازنشسته اتحادیه اصناف تشکیل شده است. این تیم وفادارانه هر پنجشنبه جمع میشوند. جالب اینجاست که اعضای این باشگاه، همه بالای هفتاد سال سن دارند و به دنبال این بودند که سرگرمی برای خودشان جور کنند. فقط خبر نداشتند که سرگرمی آنها خیلی زودتر از آنچه فکرش را بکنند، جور شده است و به یک کار تمام وقت تبدیل شده است.
حالا که دو قتل آرامش دهکده خلوتشان را بهم زده است، دو بازپرس به نامهای دوتا و کریس به دهکده میآیند. آنها قرار است قاتل را دستگیر کنند و حالا با کمک اعضای باشگاه و تخصص هرکدامشان، یک تیم تمام عیار میسازند.
باشگاه قتل پنجشنبه داستان جذابی است. روایتی میخکوب کننده که در آن همه چیز پیدا میشود. از توطئههای رنگارنگ گرفته تا شوخیهای خندهدار و حتی ترحم.
ریچارد آزمن موفق شده تا به خوبی از زندگی سالمندان بگوید. او همزمان که داستان قتل را پیگیری میکند مخاطبان را به دل زندگی هر یک شخصیتها میبرد. شخصیتهایی که هرکدام داستانی خاص برای تعریف کردن دارند. هرکدام چیزی را از دست دادهاند، کاری، فرزندی، همسری و همین از دست دادنها، نقطهای شده که آنها را به هم پیوند داده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.