با خواندن کتاب فریفته تصادف درمییابید که احتمال، صرفاً محاسبهی شانس روی تاس یا متغیرهای پیچیدهتر نیست؛ بلکه پذیرش قطعینبودن دانش و ایجاد روشهایی برای مواجهه با نادانی است. نیکولاس تاکید میکند که شانس، قطعا به کمک آدمها میآید و بهنوعی نسبت به آنها لطف دارد! برای مثال وقتشناسی، خوش قول بودن، دقت در انجام کارها و حتی ظاهر آراسته میتواند در موفقیت آدمها تاثیرگذار باشد، اما هیچوقت برای رسیدن به موفقیت کافی نیست و مهمترین نکته درباره موضوع، این است که این عوامل هیچوقت علت موفقیت نیستند! همانطور ممارست، سرسختی و سختکوشی در عین اینکه بسیار ضروریاند، علت قطعی موفقیت نیستند.
همه آنچه بیان شد، به ما میفهماند، این واقعیت که هر آدم باهوش، سختکوش و متعهدی موفق میشود، به این معنی نیست که هر آدم موفقی لزوماً باهوش، سختکوش و متعهد است! پس بهتر است حواسمان به تغییر شکل رخدادهای تصادفی در زندگی، کسبوکار و… باشد. چراکه در بسیاری از موارد به مثابه رخدادهای غیرتصادفی یا جبرگرایی درک میشوند و بهاشتباه آنها را به شانس و اقبال تعبیر میکنیم و براساس آن در زندگی پیش میرویم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.